در ادامه تعدادی از اصطلاحات رایج در زبان عربی را با هم مرور می کنیم :
مِـــــــــــــنو أبــــــــــــــــــو بـــــــــــــــاچـــــــــــــــِـــــــــــر؟! : زندگی خیلی کوتاه است – کی از فرداش خبر داره
ترجمه (لغت به لغت) : چه کسی پدر فرداست؟!نوری: وین سمیر؟ (سمیر کجاست؟)
رمزی: هو بالإذاعة، بس علی جیَّة. ( او در ایستگاه رادیویی هست اما بزودی میرسد.)
المُراسل علی جیَّة من المکتب. ( خبرنگار از دفتر درحال آمدن است.)
هو مو هنا، بس علی جیَّة. (او اینجا نیست، اما در راه است.)
إحنا علی جیّة من المطار. (ما از فرودگاه داریم می آییم.)
جَیَّتکم منـــــــیــــــــــــن ؟! (از کجا می آیید؟!)
2. مــــــــــــــــــــاکـــــــــــــــــو چـــــــــــــــــارة : امیدی/چاره ای نیست - لاعلاج - چاره ناپذیر (نومیدانه)
ما کو چارة، لازم أسافر للعراق. (چاره ای نیست، باید به عراق سفر کنم.)
ماکو چارة، هو کلّش مریض. (امیدی نیست ، او خیلی مریض است.)
ماکو چارة إل مَرَض السَّرطان. ( مرض سرطان لاعلاج است.)
هو مو خوش رجّال، ماکو چارة. (نومیدانه ، او مرد خوبی نیست.)
با عرض سلام إن شاء الله بزودی فایل صوتی این مكالمه ها در كانال ترجمه Telegram: telegram.me/Union2
آپلود خواهد شد. به کانال ما بپیوندید.
نوری:صَبَاحْ الْخِیرْ رَمْزِی
رمزی:صَبَاحْ الْنُورْ أهلاً و سَهلاً
نوری:اشْلُونَكْ؟
رمزی:الْحَمْدِللهَ زِیْنْ، إنتَ اشْلُوْنَكْ و الأهِلْ اشْلُوْنْهُم؟
نوری:وَاللهَ كُلِّیِتْنَا زِینِینْ والْحَمْدِ الله. اتْفَضَّلْ اسْتِریِحْ تِشْرَب فَدْشِی؟
رمزی:شُكراً كَثَّرْ اللهَ خِیرَكْ
فَدْشِی: چیزی
.
علی: إلْحَمْدِ الّلَه عَالْسَّلامَةْ جَاسِمْ صَارْ زَمَانْ مَا شِفْنَاكْ.
جاسم:اللهَ یِسَلْمَكْ إی وَ الله چِنِتْ مْسَافِرْ.
علی: إحْنَامُشْتاقِیْنْ هْوَایَّة ، إمْشِی خَلّی نْرُوح لِلْكَهْوَةَ نِشْرَبِ لْنا اسْتكَانْ چَای
جاسم:خُوشْ فِكْرَة حَتَى نْسُولِفْ شْوَیّةْ. بَسْ تَرى عَلَى حْسابِی.
علی:زین، مَا یْخَالِفْ، أشْكُرَكْ
إلْحَمْدِالّلَه عَالْسَّلامَةْ: (در زمان بازگشت کسی از مسافرت گفته میشود) خوش آمدی
صَارْزَمَانْ مَا شِفْنَاكْ: مدتی است که شما را ندیده ام.
اللهَیِسَلْمَكْ:در جواب (إلْحَمْدِ الّلَه عَالْسَّلامَةْ) می آید و یعنی خداوند شما راحفظ کند
إحْنَامُشْتاقِیْنْ هْوَایَّة: ما خیلی مشتاق دیدار شما بودیم
الْكَهْوَةَ: قهوه خانه، کافی شاپ
نْسُولِفْ: گپ بزنیم
بَسْتَرى عَلَى حْسابِی: اما من باید حساب کنم
مَایْخَالِفْ:اشکالی ندارد
توضیحات بیشتر:(کلمات و اصطلاحات)
حروفربط
دراین بخش شما را با بعضی از حروف ربط کاربردی آشنا می سازیم البته لازم به ذکر استکه این حروف تمام آن حروف مدنظر برای مکالمه نیستند اما بسامد زیادی در لهجه عراقیدارند پس اگر تمایل به یادگیری بیشتر دارید به دیکشنری های موجود در سایت مراجعهکنید.(دربخش های گذشته)
گَبِلما (قبل از اینکه): شفته گبل ما مشیت.
بعدما – وَرا ما (بعد از اینکه): عرفته ورا ما حچی ویاک.
لِمّن– لمّا – عِدما – مِن (زمانیکه- وقتیکه): لمن دخلنا لبیت همّ انهزمو.
لأن– عَلمود – لِسبب(چونکه – زیرا): ما جاء لأن چان مریض.
حتّی– عَلمود – مِنشان (برای اینکه – تا): رحت حتّی شفته.
بس – ولکن – ولو (اما –ولی): یعجبنیأسویها بس ماعندی وکت.
مَعَلیک - فوگ ما (علی رغماینکه): فوگما ساعدنا، گام یعادینا.
وِلـهَلسّبب – ولهذا(بنابراین – از اینرو): تعبت هوایة ولهذا أرید أگعد شویة.
هَمّینَة - هَم (نیز-همچنین): یاخذاخوه همینة ویاه.
موبس.همینة.(نهتنها.بلکه.):موبسراح همینة ما سمحها راحت.
إذا + افعال مضارع :برایبیان شرط زمانیکه احتمالوقوع عمل وجوددارد.
إذا تدرس ، تنجح (رح تنجح)
لو+ افعال ماضی:برای بیان شرط زمانیکه عملی فرضی یاغیرممکن باشد.
لو چان عندی فلوس، چاناشتریت السیارة.
درادامه مباحث قبلی به مبحث حروف اشاره (اسماء الاشارة) رسیدیم.
در قسمتهای قبلی تقریباتوضیحات کاملی را داده بودیم با این وجود نمودار حروف اشاره بصورت زیر میباشد:
تعداد و جنس | نزدیک (این - اینها) | دور (آن -آنها) |
مفرد مذکر | ها / هاذا | ذاک / هذاک |
مفرد مونث | های / هاذی | ذیچ / هذیچ |
جمع مذکر | ذولة / هذولة | ذولاک/ذوک/هذولاک |
جمع مونث | ذنی / هذنی | ذنیچ |
البته جدیداً از جمعمذکر هم به جای جمع مونث استفاده می شود و.
و بدانید نباید مته بهخشخاش بگذارید چون در مکالمه تقریباً هر چیزی ممکن است رخ دهد ولی.
برای مطالعه بیش تر به قسمتهایقبلی مراجعه کنید.
7. إشگد (shgadd): چه قدر(حرف استفهام و صفت تعجبی)»»»کاربرد این تشدیده کننده (و حرف استفهام) مانند مورد چهارم میباشد.
مثال: إشگد حلو هالورد إل عدکم بالحدیقة و مثالهای دیگر .
نکته تلفظی: سعی کنید این کلمه را بصورت اژگد» تلفظ کنید.
8.کـُـل (kull): همه - هر - تمام »»»اگر بعد از این کلمه از اسامی معرفه استفاده شود به معنی همه» می باشد و اگر بعد از این کلمه از اسامی نکره استفاده شود به معنی هر» میباشد البته به شکلی دیگر هم می توان از این کلمه استفاده کرد.
مثال: کل البیت ( همه خانه) - کل بیت ( هر خانه)
کاربردهای دیگر کل»: می توان با ضمایر متصل استفاده کرد مثل: البیت کلّه (تمام خانه)
کل» می تواند ابتدای عبارت منفی بیاید. مثل: کل الهدومی ما تنلبس (هیچ کدام از لباسهایم پوشیده نشده اند)
9. کــلّــش (kullish): خیلی »»» این کلمه به نوعی صفت صفت محسوب می شود که میتواند قبل یا بعد از آن بیاید
مثال: کلّش طویل ( خیلی بلند) - الأشیاء المهمة کلش (این چیزها خیلی مهم هستند)
10.نفس (nafis) : شبیه - همانند »»»قبل از اسامی معرفه می آید.
مثال: نفس الأیام ( همان روزها) - نفس نوع الگهوة (همان نوع قهوه)
نکته مهم: این کلمه می تواند با ضمایر متصل بیاید که به صورت خود» یعنی ضمایر انعکاسی ترجمه می شود
مثال: حسن نفسه راح للعراق. (حسن خودش به عراق رفت)
11. هالگد (halgadd): این قدر- این چنین-اینطور »»»می تواند قبل از اسامی یا صفات یا عبارات وصفیه و. بیاید.
مثال: هالگد سیارات (ماشین های زیادی) - لیش تحچی هالگد؟ (چرا این قدر صحبت می کنی؟)
12. فــدّ (fadd): این کلمه کاربردهای زیادی دارد که به بیان آنها می پردازیم:
الف) می تواند به معنی یک» - چیزی» باشد.
مثال: تِحِب تِشرب فَد شِی؟ (دوست داری چیزی بخوری؟)
ب)می تواند به معنی بعضی - تعدادی» باشد اگر بعد از آن از اسامی جمع نکره استفاده شود در غیر اینصورت به شکل دیگری است.
مثال: انطانی فد اسباب سخیفة (دلایل چرندی برای من آورد) - فد عشر دقائق (تقریباً ده دقیقه)
ج)می تواند به معنی مشابه- یکی» باشد
مثال: الغُرَف کلها فد شکل ( اتاقها یک شکل -مشابه هستند)
د) و ترکیبات دیگر:
1. فد شی : چیزی-هرچیزی
2. فد مرة : یکبار-یک مرتبه
3. فد مُکان: هرجا - یک جایی
4. فد یوم : روزی - گه گاه
5. فد أحد / فد واحد: هرکس - کسی »»» البته از فد واحد» زمانی استفاده می شود که شخص خاصی مورد نظر باشد.
6. فد چم : چندین - تعدادی »»» البته بعد از فد چم» از اسامی مفرد استفاده میشود.
تشدید کننده ها
بعضی از حروف تعریفهستند که به عنوان تشدید کننده استفاده می شوند و معمولاً بعد از صفات قرار میگیرند و بعضی اوقات هم می توان به عنوان قید از آنها در جملات استفاده کرد که بهترتیب زیر میباشند:
1 . أی (ay) : هر - کدام؟»»»»بعد از این تشدیدکننده (و حرف استفهام) از اسامی مفرد یا گروه عددی یا ضمیر واحد» و . استفادهمی شود.
مثال: أی واحد؟ (کدام یک؟) - های خُذْ أیْ کتاب تِرید: (هر کتابی را میخواهی بگیر) - أی تلث مواضع (هر سه موضوع)
-----------------------------------------------------------------------
2. بعض (baadh) : بعضی - بعضی از »»»بعد از این تشدید کنندهمعمولا از اسامی جمع استفاده میشود.
مثال: بعض أشیاء (بعضی اشیاء) - بعض الأحیان (بعضی اوقات) - بعض الشُّغُل (بعضی از کارها)
3. خــوش (khoosh):خوب - عالی-زیبا »» این تشدید کننده بهخودی خود غیرقابل تغییر است و با اسامی که چه جمع باشند چه مفرد و چه مذکر باشندچه مونث و . می آید.
مثال: هالخوش وُلِد (این پسران خوب ) - هو خوش وَلَد ( او پسر خوبی است) - خوش سُوّاق ( رانندگان خوب)
4. شْــلــون (shloon): چطور؟ - کدام نوع؟ - چه(صفت تعجی)- چقدر(صفت تعجبی)»»» بعد از این تشدید کننده (و حرف استفهام) ازاسامی جمع و مفرد و صفات یا عبارت وصفی و. استفاده میشود.
مثال: شلون میز؟ (چه نوع میزی؟) - شْلون حُلُو هالورد إلعدکم بالحدیقه. (چه گلهای زیبایی درباغچه دارید)
5. شویّة (shwayya) : کمی - اندکی - مقدارکمی »»» از این تشدید کننده بهعنوان قید هم استفاده میشود
مثال : اِنْطِینی شْویّة مای (مقداری آب به من بده)- اَگْدِر اَحْچِی فَرنسیشویة ( میتوانم کمی فرانسویصحبت کنم)
نکته مهم تلفظی: اگر بعد از شویة» اسمی بیاید بصورت شویّت»تلفظ میشود مانند مثال اولی انطینی شویت مای»
6. هوایة(hwaaya): تعداد زیادی - خیلی »»»این کلمه میتواند بصورت قید هم استفاده شود، و قبل و بعد اسامی بیاید و بیشتر بصورت صفت است وکلماتی مانند کِلِش» که صفت صفت هستند می توانند پیش از آنهابیاید و .
مثال: هوایة ناس (مردم زیادی) - هو یحچی هوایة ( او زیاد حرف میزند) - کلش هوایة (خیلی زیاد)
بخشاصلی و مهم قیود زمان در لهجه عراقی به قرار زیر میباشد:
گذشته(الماضی)
دیروز البارحَة / إمْبارح شِفته البارح بالسُوگ.(دیروز در بازار او را دیدم)
پریروز اولالبارحة شفته اول البارحة بالسوگ.
هفتهگذشته الأسبوع الفات*
ماهگذشته الشَهرالفات*
سالگذشته السّنة الفاتت*
* ممکن است از الماضی» و الماضیة» هم استفاده شود.
حال(الحاضر)
امروز الیوم شفتهالیوم بالسوگ.
اینهفته هذا الأسبوع
اینماه هذاالشَهَر
امسال هذی السِّنة
آینده(المستقبل)
فردا باچـِـر
پسفردا عُگــُبباچـر رَحْ اَشوفه عُگُب باچر.
هفتهآینده الأسبوع الجایْ
ماهآینده الشَهَر الجایْ
سالآینده السِنة الجایة
البتهقیود دیگری هم وجود دارند مانند:
هسة (الان)
استـَوّة– توّی – توّة: (تازه – بلافاصله)
لیهَسَة: (تا الان)
بعده(هنوز): البته از این کلمه بصورت دیگری هم استفاده می شود که آن را با ضمیر متصلمی آورند:
بَعَد+ضمایرمتصل »»»»»»هنوز: بَعَدنی ما رایح للبیت. (هنوز به خانه نرفتهام.)
ادوات الاستفهام»
| |
مالمن / المن (مال چه کسی) | مالمن هذا؟ (این مال کیست؟)
|
شِنو/شـ (چه- چه چیـزی) | شسمک؟ (اسمت چیست؟)
|
وین (کجا) | وین ابوک؟ (پدرت کجاست؟)
|
إشگد (چه قدر )1 | اشگد درست عربی؟ (چه قدر عربی خواندی؟)
|
شِوَکِت / یِمتـَی (چه زمان- کی) | شوکت رجعت من العراق؟ (کی از عراق برگشتی؟)
|
أی / یا (کدام) | أی فندق أرخص؟ (کدام هتل ارزانترست؟)
|
بیش / البیش(چه قدر - چه ساعت) 2 | البیش الساعة؟ (ساعت چند است؟)
|
کم/چم (چندتا- چقدر) 3 | کم فندق أکو هنا؟ (اینجا چندتا هتل است؟)
|
شلون / کیف (چطور- چگونه) | شلونک؟ (چطوری؟)
|
لیش (چرا- برای چه) | لیش تضحک؟ (چرا میخندی؟)
|
هل (آیا ) 4 | هل أنت ایرانی؟ (آیا شما ایرانی هستید؟)
|
مِنَیـن (از کجا) | أنت منیـن؟ (شما اهل کجایید؟)
|
منو (چه کسی) | منو هـیّ؟ (او کیست؟)
|
.
1. این کلمه استفهاممعادل چقدر» فارسی میباشد هم از لحاظ مسافت، زمان، کمیت های غیر قابل اندازهگیری و . و این کلمه در محاوره بصورت (اژگد) تلفظ می شود.
2. اینکلمه استفهام برای کمیت های غیر قابل اندازه گیری میباشد مثلاً می گوییم : بیش هذا؟ (قیمتش چقدراست؟ ) و عبارت (البیش الساعة) یعنی ساعت چنداست؟ (چه موقع از روز)
3. این کلمه استفهام برای کمیت های قابل اندازه گیری است.
4. ازاین کلمه در محاوره کمتر استفاده می شود نه اینکه اصلاً استفاده نشود بلکه کمتراستفاده می شود.
مجموعه نکات ابتدایی در ترجمه عربی به فارسی
10. ادوات نصب مانند اَن (که)، کَی، لِکَی، حَتّی، لَ» (تا، تا این که، برای اینکه) معنی فعل مضارع را غالبا به مضارع التزامی فارسی تبدیل می کنند.
11. حرف لَن» معنی فعل مضارع را غالبا به مستقبل (آینده) منفی فارسی تبدیل می کند.
12. به کاربرد لام در جمله ها دقت کنیم:
13. الملک لله. (حکومت از آن خداست.)
14. اجتهدت لانجح. (تلاش کردم برای این که موفق شوم.)
15. لنتبعد عن الکذب! (باید از دروغ دوری بجوئیم!)
16. فعل مضارع مجزوم به لم را می توان به صورت ماضی ساده ی منفی و یا ماضی نقلی منفی ترجمه کرد.
17. صیغه های غایب و متکلم فعل مضارع، هنگامی که همراه لام امر به کار روند، به صورت مضارع التزامی ترجمه می شوند.
. هر یک از دو فعل شرط و جواب شرط در صورتی که ماضی باشند، می تواند به صورت مضارع ترجمه شود.
19. در ترجمه اسم هایی که دارای تنوین هستند، گاهی ی (وحدت و یا نکره اضافه می کنیم: رایت طالبا. دانش آموزی را دیدم. (یک دانش آموز را دیدم.)
20. هرگاه اسم بعد از اشاره همراه ال باشد (مشارالیه)، خودِ اشاره (هر چند مفرد نباشد) به صورت مفرد ترجمه می شود:
21. هذه الشجره باسقه. (این درخت، بلند است.)
22. هذه الطالبه مجتهده. (این دانش آموز، کوشا است.)
23. هولاء الطالبات مجتهدات. (این دانش آموزان کوشا هستند.)
24. اسم بعد از اشاره هرگاه بدون ال بیاید، اشاره طبق صیغه خود ترجمه می شود.
25. هذا طالب. (این دانش آموز است.)
26. هولاء طلاب. (این ها دانش آموز هستند.)
27. علامت ین» میان مثنی و جمع مشترک است، در هنگام ترجمه به حرکت نون و ماقبل یا و یا قرائن موجود در جمله دقت کنیم.
28. فعل هرگاه به فاعل اسم ظاهر اسناد داده شود و آن فاعل، مثنی یا جمع باشد، در فارسی به صورت جمع ترجمه می شود.
29. در هنگام ترجمه به مرجع ضمایر غایب دقت شود.
30. دقت در زمان افعال، لازم و متعدی بودن آن ها، مفرد و مثنی و جمع بودن کلمه، تشخیص فاعل و مفعول از جمله اموری است که برای یک ترجمه صحیح باید به آن توجه کرد.
31. گاهی می توان مصدر را به صورت فعل ترجمه کرد، قصدت الرجوع الی المکتبه: خواستم به کتابخانه برگردم.
32. فعل هایی که در یکی از باب های افعال، تفعیل به کار می روند، اغلب به صورت متعدی ترجمه می شوند. به عبارت دیگر در ترجمه به مفعول نیاز خواهند داشت.
33. پاره ای از افعال همراه حرفی به کار می روند که در هنگام ترجمه نیازی به ترجمه آن حروف نیست. مانند: سخر من (مسخره کرد.)، حصل علی (به دست آورد)، شعر ب (متوجه شد، احساس کرد)
34. گاهی در ترجمه فعل های باب تفاعل و مفاعله به آوردن حرف ربط با نیاز داریم.
35. فعل های باب انفعال به صورت لازم ترجمه می شوند.
36. فعل های باب افتعال و تفعل گاهی لازم و گاهی متعدی هستند.
37. فعل های باب استفعال غالبا متعدی هستند.
38. اسم فاعل بر انجام دهنده یا دارنده حالتی بودن دلالت می کند و معادل آن در فارسی معمولا صفت فاعلی یا اسم فاعل است. مانند حامی: پشتیبان، منذر: بیم دهنده.
39. صفت فاعلی در زبان های فارسی دارای پسوندهایی از قبیل نده» و ا» است مانند: بیم دهنده، دانا.
40. اسم مفعول بر انجام شدن و یا واقع شدن دلالت می کند و معادل آن در فارسی معمولا صفت مفعولی یا اسم فاعل است. مانند مقتول: کشته شده، محترم: احترام شده.
41. در ترجمه اسم مفعول گاهی از پسوند شده استفاده می کنیم. مانند مستضعف: ضعیف نگاه داشته شده.
42. در ترجمه اسم های مبالغه معمولا از قید بسیار استفاده می کنیم. مانند غفار بسیار آمرزنده.
43. گاهی میان اسم های تفضیل از نظر ظاهری با فعل ماضی باب افعال مشابهت ایجاد می شود، در این گونه موارد، توجه به مفهوم عبارت راهگشای مساله است.
44. اگر بعد از اسم تفضیل عبارت مِن بیاید به صورت صفت تفضیلی ترجمه می شود: احسن مِن: نیکوتر از. و اگر همراه من نیاید، معمولا به صورت صفت عالی ترجمه می شود: احسن کتاب: بهترین کتاب
45. ضمیر یکی از اجزای اصلی جمله است. در تشخیص انواع ضمیر و ترجمه ی صحیح هر یک دقت کنیم.
46. تشخیص مرجع ضمایر غایب به دقت بسیار احتیاج است.
47. کلماتی مانند الذی و التی هرگاه پس از اسم دارای ال بیایند، به معنی که» خواهند بود، مانند: ذهبت الی المسجد الذی قرب مدرستنا.
48. دقت کنیم که حرف ما» گاهی حرف نفی است و گاه اسم استفهام و گاه موصول. به کمک قرائن موجود در جمله باید هر یک را از دیگری تمییز داد.
49. در زبان فارسی، فعل معمولا در آخر جمله قرار می گیرد، و حال آن که در عربی، فعل معمولا ابتدای جمله می آید.
50. در ترجمه اسم هایی که دارای تنوین هستند، گاهی ی وحدت یا نکره اضافه می کنیم. کتاب: کتابی
51. اسم پس از فعل همیشه فاعل نیست. فاعل گاهی در داخل فعل به صورت مستتر قرار می گیرد.
52. فعل گاهی در آغاز جمله به صورت مفرد می آید و حال آن که فاعل آن به صورت جمع است. در این صورت، فعل به صیغه جمع ترجمه می شود: کتب الطلاب: دانش آموزان نوشتند.
53. جایگاه مفعول معمولا پس از فاعل است. اما در همه جای جمله می تواند قرار گیرد. بدین جهت توجه به مفهوم عبارت راهگشای یافت مفعول یک فعل است.
54. ضمایر منفصل نسبی هرگاه در آغاز جمله به کار روند، در ترجمه آن ها کلماتی از قبیل تنها، فقط و .» را اضافه می کنیم.
55. در پایان جمله های اسمیهِ فاقد فعل، از صیغه های مختلف فعل ربطی است استفاده می کنیم.
ضمایر ملکی باید با مرجع ضمیرشان از نظر تعداد و جنس مطابقت داشته باشند و این ضمایر در دو گروه مذکر و مونث به قرار زیر هستند:
مذکر مونث
ماله (مال او) ma:la مالته (مال او) ma:lta
مالها (مال او) ma:lha مالتها (مال او) ma:latha
مالهُم (مال آنها) ma:lhom مالتهم (مال آنها) ma:lathom
مالـَک (مال تو) ma:lak مالتک (مال تو) ma:ltak
مالـِـچ (مال تو) ma:lich مالتچ (مال تو) ma:ltich
مالکـُـم (مال شما) ma:lkom مالتکم (مال شما) ma:latkom
مالــی (مال من) ma:li مالتی (مال من) ma:lti
مالنا (مال ما) ma:lna مالتنا (مال ما) ma:latna
البته ممکن است بصورت های دیگری هم تلفظ و بیان شوند مثلاً ممکن است به جای اینکه بگویند مالتکم» بگویند مالاتکم» که آن به دیگر لهجه های موجود در عراق بر می گردد ولی اصل این عبارات به این صورت است .
ونکته دیگر اینکه منظور از مذکر و مونث این است که مثلاً نمی توانیم بگوییم السیارة مالی» چون کلمه سیارة» یک کلمه مونث است و باید گفته شود السیارة مالتی» که این تفاوت ساده بین آنهاست.
بخش اصلی و مهم قیود زمان در لهجه عراقی به قرار زیر میباشد:
گذشته (الماضی)
دیروز البارحة / مبارح شفته البارح بالسوگ. (دیروز در بازار او را دیدم)
پریروز اول البارحة شفته اول البارحة بالسوگ.
هفته گذشته الاسبوع الفات*
ماه گذشته الشَهَر الفات*
سال گذشته السنة الفاتت*
* ممکن است از الماضی» و الماضیة» هم استفاده شود.
حال (الحاضر)
امروز الیوم شفته الیوم بالسوگ.
این هفته هذا الاسبوع
این ماه هذا الشَهَر
امسال هذی السنة
آینده (المستقبل)
فردا باچـِـر
پس فردا عُگــُب باچـر رح اشوفه عگب باچر.
هفته آینده الاسبوع الجای
ماه آینده الشَهَر الجای
سال آینده السنة الجایة
البته قیود دیگری هم وجود دارند مانند :
هسة (الان)
استـَوّة – توّی – توّة (تازه – بلافاصله)
لیهسة (تا الان)
بعده (هنوز) : البته از این کلمه بصورت دیگری هم استفاده می شود که آن را با ضمیر متصل می آورند
بَعَد + ضمایر متصل »»»»»» هنوز بَعَدنی ما رایح للبیت. (هنوز به خانه نرفته ام.)
و از این قبیل قیود که در بخشهای بعدی با آنها بیشتر آشنا می شوید
درباره این سایت